دین در معنای اعم آن، را میتوان مجموعه منظمی از باورها، مراسم، قوانین دانست که پیرامون مفهوم یا مفاهیم متعالی سامان یافتهاند. گرداگرد این معنا در طول تاریخ امور دیگری انضمام می یابد که هرچند در بدو امر جزو تعالیم موسس اولیه نبوده است اما به تدریج به قدری جدی گرفته می شوند که تفکیک آن از ذاتیات اولیه دین بسیار دشوار می شود تاجایی که انکار آن به انکار اصل دین بازگردانده می شود.
امور انضمامی یاد شده گاه در قالب مراسم های جدید التاسیس خودنمایی میکنند و گاه در لابلای امور اعتقادی خویشتن را به عنوان اصول جدید اعتقادی جا میکنند. پاره ای نیز به شکل قوانین جدید بایدها و نبایدهایی را بر پیروان دین تحمیل میکنند که حتی به مخیله رهبران اولیه دین خطور نمی کرد.
نمونه پیشینی (پیش از اسلام) این انضمام ها را در تاریخ مسیحیت و یهود میتوان سراغ گرفت. قران مجید در انتقاد از روحانیون یهود پرده از تحریف و تبدیل مواضع دینی توسط ایشان برمی دارد:
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿بقره، 75)
آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند، و خودشان هم میدانستند
و در آیه ای دیگر، از رهبانیتی سخن به میان آورده است که جزو فرامین الهی نبود اما به تدریج در میان ایشان جایگیر شد.
(وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ)(حدید، 27)
و [اما] ترک دنیایی که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرّر نکردیم
نمونه پسینی این ملحقات هم اموری هستند که در احادیث ائمه اطهار(ع) پیش بینی شده است.
امام باقر(ع) در خصوص دوران ظهور قائم فرمود:
«یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید…»؛ ( غیبت نعمانی، 233)
«امام قائم که قیام کند، امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت».[1]
این حدیث گویای این حقیقت است که حضرت مهدی(ع) به عنوان یک رهبر الهی در دوران حکومت خویش به اصلاح تعالیم دین جد خویش همت می گمارد و اصلاحات او به قدری است که مردم گمان خواهند کرد که او دین جدیدی آورده است.
شهید مطهری در کتاب « حماسه حسینی» به بخشی از مطالب تاریخی نادرست که در طول سالیان دراز به تدریج به تاریخ عاشورا منضم شده و شاخ وبرگهای جعلی این حادثه نورانی شده اند، پرداخته است. با این حال باید اعتراف نمود که موارد بالا صرفاً برای تبیین مطلب برای مخاطبان است وگرنه آمار تحریفات و تغییرات در تعالیم ادیان، بسیار بیش از اینهاست.
با توجه به این نکته، نوع دین شناسی جامعه متدینین، حداقل فرهیختگان این جامعه، باید اصلاح شود. اینکه گویندگان دینی هنگام بیان مطالب خود به منابع کهن و متون مقدس ارجاع می دهند امر بسیار مبارکی است که جلوی گسترش بسیاری از تحریفات و جعلیات را میگیرد اما این کافی نیست. زیرا حتی مراجعه و استفاده از متون کهن دینی نیز بدون اتخاذ روش علمی درست، ممکن است منجر به برداشت های نادرست گردد. جدیت این مشکل زمانی بیشتر معلوم میشود که بدانیم بخشی از فهم و شناخت کنونی ما از دین، برآمده از همین تحریفات و جعلیات هستند. بنابراین؛ فرهیختگان دینی در مواجهه با آموزه هایی که به اسم دین ارائه می شود، و حتی آنچه تا به حال به اسم دین تلقی کردهاند، باید به تفکیک میان اصل دین و فهم از آن ( برداشتهایی که در طول سالیان دراز شناخت دین داران را تشکیل داده است) توجه داشته باشند.
همانگونه که در مورد احادیث فقهی دقت و نازک اندیشی فراوان، ارزیابی سند حدیث، انسجام سنجی متن با آیات قران و احادیث قطعی السند و استفاده از اصول تدوین شده در علم اصول فقه؛ درصد خطا در برداشت را کاهش میدهد؛ در خصوص موضوعات عقیدتی؛ سبک زندگی ؛ احساسات، مراسم و مناسک دینی نیز باید دقت و سختگیری بیش از اینها روا داشته و اصول مربوطه را به عنوان معیار در نظر گرفته و هر سخن را از هر گوینده و هر نکته را از هر نویسنده به راحتی نپذیرفت.
[1] – نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علی اکبر غفاری، نشر صدوق، تهران، ۱۳۹۷ق.ص۲۳۳.